خطاهای فکری رایج در ورزشکاران
یکی از عوامل مهم روانی که عملکرد ورزشکار را به ویژه در موقعیتهای حساس و تعیین کننده تحت تاثیر قرار میدهد اضطراب است. در سبب شناسی اضطراب مسائل متعددی همچون عوامل ژنتیکی، محیطی، یادگیری، نقض در برخی مهارتها و عوامل شناختی مطرح است. در نظریه شناختی رفتاری به سه سطح از شناخت اشاره شده است. عمیقترین سطح شناخت باورهای بنیادین است، دومین سطح از شناخت باورهای میانجی است، سطحیترین لایه شناخت افکار خودکار منفی یا ناکارآمد است. بسیاری از افکار خودکار منفی ریشه در باورهای بنیادینی دارند که از تجارب گذشته افراد نشات میگیرد. علاوه بر این سه سطح، خطاهای فکری از دیگر اجزای مهم شناخت محسوب میشوند. بر اساس مدل شناختی، ذهن ما همواره در حال تعبیر و تفسیر و معنا دادن به اطلاعات از محیط درونی و بیرونی است. بدیهی است که فرایند معنا بخشی مستلزم درجاتی از عدم دقت است، چرا که شناخت های ما در بهترین حالت فقط تقریبی از بازنمای تجارب عینی هستند.
در شرایط هیجانی شدید، خطا در پردازش اطلاعات آشکارتر میشود و تعبیر و تفسیر از دنیای اطراف دقیق و منطبق با واقعیت نبوده بلکه برعکس تحریف شده و توام با خطا است. متاسفانه ما نه تنها افکار خود را واقعی میپنداریم، بلکه معمولا در لحظه فکر کردن از افکارمان آگاه نیستیم و متوجه نخواهیم شد این افکار می تواند اثر قدرتمندی بر خلق، رفتار و پاسخهای فیزیولوژیکی در عملکرد ورزشیمان بگذارد. به عبارتی دیگر، آنچه در ذهن مان به خود میگویم، بر هیجانات ما اثر میگذارد و هیجانات بر عملکرد ما اثر خواهند داشت. به طور مثال بازیکن مهاجمی را در نظر بگیرید که قرار است در بازی آینده خود در برابر حریفی قدرتمند قرارگیرد. این فرد ممکن است با تمرکز بر موانعی که عملکرد خوب را دشوار میکند، موقعیت را تهدید آمیز تفسیر کند و گمان کند که گذر از چنین شرایطی برای او و هم تیمیهایش میسر نیست و این تفسیر اشتباه او را به ایجاد خطای فکری از بازی بکشاند (نظیر اینکه خوب بازی کردن من اهمیتی ندارد، ممکن نیست تیم من برنده شود) این فکر به راحتی بر هیجان بازیکن مهاجم اثر میگذارد و در او اضطراب ایجاد میکند، اضطراب نیز بر رفتار بازیکن اثر میگذارد و احتمال عملکرد ضعیف بازیکن مهاجم را افزایش میدهد. با توجه به آنچه گفته شد برای اجرای بهترین عملکرد ورزشی مهم است که بدانیم ورزشکاران چگونه فکر میکنند. همانطور که گفتیم افراد همیشه از افکارشان آگاه نیستند بنابراین ممکن است درک نکنند که فکر کردن تا چه اندازه میتواند بر احساس و عملکرد آنها اثر بگذارد.
16 خطای فکری رایج در ورزشکاران
- ذهن خوانی: فرد فرض را بر این میگذارد که می داند مردم به چه فکر میکنند، بدون آنکه شواهد کافی در این مورد داشته باشد. به طور مثال ورزشکاری فکر می کند که مربیاش او را آدم ناموفق و بی ارزشی می داند به همین دلیل زمان بازی او را کاهش داده، اما در واقع هدف مربی، دادن استراحت به او، یا فرصت دادن به باقی بازیکنان بوده.
- پیش بینی منفی: ورزشکار بدون شواهد کافی نسبت به آینده پیش بینی منفی انجام میدهد. مثلا بدون شواهد کافی فکر میکند که در مسابقه آینده عملکرد ضعیفی خواهید داشت و شکست خواهد خورد، با وجود اینکه در مسابقات قبلی کاملا موفق بوده و برای مسابقه آینده نیز کاملا آماده است.
- تائید طلبی: ورزشکار معتقد است: من باید با تحمل فشار و تلاش بیش از حد در کارهایم آنقدر کامل باشم که همه تائیدم کنند.
- فیلتر منفی: فرد به شکل تقریبا انحصاری بر اطلاعات منفی تمرکز میکند و بندرت بر جنبه های مثبت توجه میکند. به طور مثال بازیکن والیبالی که تنها دو سرویس را از دست داده و فقط بر همان دو سرویس ناموفق خود تمرکز میکند.
- تعمیم بیش از حد: صرفا براساس یک رویداد، نتیجه گیری کلی می کند. مثلا بازیکن بسکتبال ممکن است نتیجه بگیرد که من بازیکن نیمه دومی هستم زیرا در بازی گذشته که به میدان رفتهام، عملکرد خوبی در نیمه دوم داشتهام. پس من بازیکنی نیمه دومی هستم، یا بازیکنی که در مسابقهای شکست خورده به خود می گوید: من در خیلی از مسابقات شکست خوردهام.
- کوچک نمایی: رویدادهای مثبت را ناچیز میشمارد. به طور مثال شناگری که معتقد است: هرچند امروز استارتم خوب بود، سرعتم خوب بود و مسابقه را بردم، اما از عملکردم راضی نیستم چون آنقدرها خوب نبود.
- بزرگ نمایی: رویدادی منفی را بزرگ نمایی می کند. به طور مثال دونده دوی سرعتی که در مرحله گرم کردن در حال کشش عضله همسترینگ با خود فکر میکند، امروز نمیتوانم مسابقه بدهم، مصدومیتم سبب شکست من در این فصل میشود و مانع از رسیدن به مرحله نهایی قهرمانی باشگاه ها میشود.
- شخصی سازی: ورزشکار خودش را به خاطر رویدادهای منفی، بیش از حد سرزنش میکند و به این موضوع توجه نمیکند که دیگران هم در این اتفاق سهم دارند. شخصی سازی خطای فکری رایج در بین ورزشکارانی است که در جریان بازی موفق نبودهاند. برای مثال یک بازیکن ممکن است موقعیت گلزنی را از دست بدهد و بعد از آن، خود را دلیل شکست تیم بداند و ضعف خط حمله و دفاع را در طول بازی در نظر نگیرید. یا شناگری که به دلیل ورود به آب نه چندان خوب ، تنها خود را دلیل شکست تیم میداند.
- سرزنش دیگران: در نقطه مقابل شخصی سازی است. فرد دیگران را مقصر میداند و سهم خودش را در نظر نمیگیرد. به طور مثال ورزشکاری که خودش را به هیچ وجه مسئول شکست تیم نمیداند و شکست را تنها به عوامل خارجی ربط میدهد (مثلا علت شکست تیم را فقط مربی، داور، هم تیمیها یا شرایط جوی میداند)، در صورتی که این عوامل کمترین تاثیر را در شکست تیم داشتهاند.
- تفکر همه و هیچ: موضوعات را به یکی از دو انتها (طبقه موفق و ناموفق) طبقه بندی میکند. ورزشکاری که درگیر خطای فکری همه و هیچ است ممکن است تفکرات کمال گرایی از خود نشان دهد و همزمان ممکن است از خطای فکری بایدها نیز استفاده کند. به طور مثال دروازه بانی که فکر میکند باید هر شوتی را مهار کند تفکر همه و هیچ دارد. او تمایل دارد هنگام بازی از همه نظر کامل باشد و اجازه ندهد هیچ گلی به ثمر برسد و خوردن یک گل برایش به معنی شکست و عدم موفقیت است .
- فاجعه سازی: فرد معتقد است آنچه رخ داده یا رخ خواهد داد چنان غیر قابل تحمل است که یارای ایستادگی در برابر آن را نخواهد داشت. به طور مثال بازیکنی که به خود میگوید: اگر پنالتی را گل نکنم، مسابقه را می بازم، بعد نیمکت نشین خواهم شد، از چشم مربیام می افتم و این پایان زندگی ورزشی من است.
- برچسب زدن: در این خطای فکری عزت نفس به پیامد کسب شده وابسته میشود. در این خطا ورزشکار ویژگی منفی خیلی کلی را به خود یا به دیگران نسبت میدهد. به طور مثال ورزشکاری که در مسابقه ای اشتباهاتی اندکی را مرتکب شده ممکن است به خودش برچسب بازنده بزند (من بازنده ام، من ضعیفم). ورزشکارانی که تاکید زیادی بر جنبه ورزشی هویت خود دارند مستعد این خطای فکری هستند.
- انصاف بی انصاف: ورزشکار بر اساس ایده آل های خود داوری میکند و نمیتواند مرز بین عملکرد مفید برای تیم و تجربه ایده آل برای خود را مشخص کند. مثلا بازیکن تیم هند بال باور دارد منصفانه نیست در بازی، من تنها دفاع کنم. میخواهم در پست مهاجم باشم. این ورزشکار مرز بین عملکرد مفید برای تیم در مقابل تجربه ایده آل خود را مشخص نکرده است.
- مقایسه غیر منصفانه: ورزشکار اتفاقات را براساس معیارهای غیر واقع بینانه تفسیر میکند مثلا تنها خودش را با رقیبهایی مقایسه میکند که بهتر از وی عمل میکنند و در نتیجه این مقایسه غیر منصفانه خود را ضعیف و ناموفق میبیند.
- همیشه پشیمان بودن: ورزشکار به جای اینکه تمرکز کند من در این لحظه میتوانم چه کارهایی انجام دهم، براین تمرکز میکند که من میتوانستم خیلی بهتر از اینها عمل کنم، به عنوان مثال شناگری بعد از خطا در اولین مسابقه خود و زمانی که در انتظار مسابقه دوم خود است به جای اینکه براین تمرکز کند که من در این لحظه میتوانم از تمرینات تصویرسازی ذهنی برای مسابقه بعدی خود استفاده کنم، مرتبا بر این تمرکز می کند که اگر در برگشتم آن خطا را مرتکب نشده بودم امروز موفق میبودم.
- استدلال هیجانی: فرد اجازه میدهد تفسیرش از واقعیت، تحت تاثیر احساساتش قرار گیرد، برای مثال ورزشکاری که مضطرب است با خود میگوید: چون مضطرب هستم، بنابراین در مسابقه پیش رو موفق نخواهم بود.
همانطور که گفتیم ما نه تنها افکار خود را واقعی میپنداریم، بلکه معمولا در لحظه فکر کردن از آنها آگاه نیستیم و متوجه نخواهیم شد که این افکار میتواند اثر قدرتمندی بر خلق، رفتار و پاسخ های فیزیولوژیکی در عملکرد ورزشی مان بگذارد. مدل شناختی رفتاری نخستین گام برای کمک به ورزشکار جهت تغییر باورها و آگاه کردن وی از افکارش است. بخشی از اهداف مشاوران شناختی رفتاری، آموزش به ورزشکاران برای شناسایی و اصلاح خطاهای فکری به منظور تغییر نگاهشان نسبت به خود، دنیا و آینده است. در حقیقت آنها با به چالش کشیدن و اصلاح خطاهای فکری و ایجاد افکاری موثر و سازگارانهتر با ورزش، قصد دارند ورزشکاران را با حداکثر عملکرد ورزشی روانه میدان مسابقات کنند.